شن و ماسه متوساک پارسیان (6/11/92) بیگانه ... واژه شیدل به معنی دل خودش در فرهنگ و واژه نامه هاب گویش مازندرانی نیامده است و شی به معنی شوهر است از نظر فرهنگستان استفاده از این نام مجاز نمی باشد ...
به خواندن ادامه دهیدخرید دانلود pdf واژه نامه ی فارسی سوم دبستان کل لغات مهم درس به درس معلمان ، لیست قیمت دانلود pdf واژه نامه ی فارسی سوم دبستان کل لغات مهم درس به درس معلمان ، ارزانترین قیمت دانلود pdf واژه نامه ی فارسی سوم دبستان کل لغات مهم ...
به خواندن ادامه دهیدآزمایش هم ارز ماسه یا ارزش ماسه ای که به اختصار se نامیده می شود، جهت تعیین نسبت حجم ماسه به حجم کل خاک است و میزان درصد ماسه خاک را مخشص می کند. مراحل ...
به خواندن ادامه دهیدواژه های معماری ... چلویا کرشک: کنگلومرا، ترکیبی از ماسه و روس طبیعی که به صورت بتن درآمده است. چمانه: نوعی قوس است که از تقاطع دو بیضی بدست می آید. ... کِل: دروازه (لغت پیشنهادی از تیمور) ...
به خواندن ادامه دهید- کل بودن ؛ از جمله ٔ کل بودن یا از جمله کل شدن ، اصطلاحی بوده است صوفیه را که به احتمال بمعنی واصل شدن و واصل بودن است ولی این معنی را دو شاهد ذیل خوب روشن نمی کند : بعد از آنکه پرسه فرود آورده اند ...
به خواندن ادامه دهیداین مقاله درباره تفاوت ها و شباهت های واژگان شن، ماسه، و ریگ است. این سه واژه همگی به معنای واژه انگلیسی sand به کار می روند در حالی که از نظرعلوم مهندسی و زمین شناسی شن (gravel) از ماسه درشت تر هست.
به خواندن ادامه دهیدکل لغتنامه دهخدا ... برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نامتان در سایت منتشر خواهد شد. ورود به حساب کاربری ...
به خواندن ادامه دهیدای سایه ٔ حق که عقل کل را زاخلاق تو دایگان ببینم . خاقانی . این سخن هائی کی از عقل کل است بوی آن گلزار و سروسنبل است . مولوی . عقل کل را آبگینه ریزه در پای اوفتاد بس که سنگ تجربت بر طاق مینائی زدم ...
به خواندن ادامه دهیدماسه. [س َ / س ِ] (اِ) سنگ ریزه ٔ خردتر از شن. شن بسیار ریز ناآمیخته با خاک. رمل. فُرش. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شن ریز و نرم و بدون خاک که آن را با سیمان مخلوط کنند و در ساختمان بکار برند.
به خواندن ادامه دهیدماسه . [ س َ / س ِ ] (اِ) سنگ ریزه ٔ خردتر از شن . شن بسیار ریز ناآمیخته با خاک . رمل . فُرش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شن ریز و نرم و بدون خاک که آن را با سیمان مخلوط کنند و در ساختمان بکار برند.
به خواندن ادامه دهیدواژه نامه عربی هفتم عربی را می آموزیم زیرا زبان قرآن،احادیث و دعاهاست. زبان رسمی بسیاری از کشورهای مسلمان است. زبان و ادبیات فارسی با آن درامیخته و برای فهم بهتر زبان فارسی، آشنایی با زبان عربی لازم است و همچنین یکی از ...
به خواندن ادامه دهیدماسه. ۱۰ زبان. English ... دربارهٔ ویکیواژه; تکذیبنامهها; آییننامه رفتاری ...
به خواندن ادامه دهیدمعنی واژه کل. 0 0 861. اطلاعات بیشتر واژه ... لغتنامه دهخدا. معنی کل . [ ک ُل ل ] (ع اِ) همه . همگی . همه ٔ اجزاء. این لفظ اگر چه مفرد است ولی در معنی جمع استعمال می گردد. مذکر و مؤنث در وی یکسان است .
به خواندن ادامه دهیدلغتنامه دهخدا ... این کشور به 13 استان و هشت فرمانداری کل تقسیم شده و استانهای سیزده گانه ٔ آن بر ... در مرکز و مشرق و جنوب شرقی ، زمینهای کویری که بیشتر ماسه و شن و گاهی تشکیلات کولابی و دریاچه ...
به خواندن ادامه دهیدجستوجوی «ماسه کلا» در لغتنامههای دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.
به خواندن ادامه دهیدواژههای مصوب فرهنگستان قطعات آواری کوچکتر از شن و بزرگتر از سیلت (slit) به قطر 1/16 تا 2 میلیمتر خرید اشتراک
به خواندن ادامه دهیدجستوجوی «اداره کل» در لغتنامههای دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.
به خواندن ادامه دهیدکل . [ک ُ ] (ع اِ) مخفف کُل ّ بهمان معنی است : طبع هر جزوی که هست آخر سوی کل مایل است . کاتبی . دین ودل را کل بدو بسپرد خلق پیش امر و نهی او میمرد خلق . مولوی .
به خواندن ادامه دهیدواژه نامه بختیاریکا ... و کل موفق تر صاحب ماده گاو میشد ، به همین سبب بنظرم استفاده از کل کل ، بجای واژه، بحث و جدل مناسب نیست . این رفتار در بین بسیاری از حیوانات اهلی و وحشی هم وجود دارد . ...
به خواندن ادامه دهیدمعنی واژهٔ ماسه در فرهنگ فارسی عمید به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب
به خواندن ادامه دهیدجستوجوی «ماسه» در لغتنامههای دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.
به خواندن ادامه دهیداز پی عیب کل کله جوید. سنائی . سر کل را پناه دان ز کلاه . سنائی . از کله ٔ حسود تو سودای مهتری بیرون شود چو نخوت گیسو ز فرق کل . سوزنی . حکیم نوزده را علتی پدید آمد که راحت از کل سرکفته ٔ کلان بیند.
به خواندن ادامه دهیدماسه زی . [ س َ / س ِ ] (نف مرکب ) در ماسه زینده . (اصطلاح جانورشناسی ) جانوری که در ماسه زندگی کند. (فرهنگ فارسی معین ). فرهنگستان ایران این کلمه را معادل «آرِنیکل » فرانسوی انتخاب کرده است .
به خواندن ادامه دهیددر لغتنامه دهخدا. در. [ دَ ] (اِ) باب . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). آنچه از قطعات تخته یا از صفحات آهن و غیره سازند مربع مستطیل به قامت آدمی یا خردتر یا بلندتر و به پهنای گزی یا کمتر یا بیشتر و داخل چهار چوبی به پاشنه یا ...
به خواندن ادامه دهیدواژه نامه معماری سنتی ایران. با این که امروزه اکثر بناهای سنتی ما غیر از مسجد و بازار و پاره ای دیگر از این گونه بناها، ارزش کارکردی خود را از دست داده و در شمار میراث فرهنگی در آمده اند ولی می توانند روزی دوباره مورد ...
به خواندن ادامه دهیدمعنی واژه کل. 0 0 613. ... لغتنامه دهخدا. معنی کل . [ک ُ ] (ع اِ) مخفف کُل ّ بهمان معنی است : طبع هر جزوی که هست آخر سوی کل مایل است . کاتبی . دین ودل را کل بدو بسپرد خلق پیش امر و نهی او میمرد خلق . ...
به خواندن ادامه دهیدرک ( rok ) از کهن ترین واژه های آریاییست که در رکسانا و دگردیسی ک به خ به رخ دگرگشته پس رک = رخ و هر دو به معنای صورت ( رو ) می باشد یعنی چیزی که قابل دیدن یا نماییدن باشد از همین رو؛ واژه rook را در بازی چترنگ یا شطرنج شما قلعه یا ...
به خواندن ادامه دهیدواژهنامه آزاد ... طور کلی خاکشناسی منطقه اکثرا مخلوطی از رس با رگه های نازکی از شن و ماسه با قابلیت نفوذ پذیری خیلی کم همراه می باشد و آهک پراکنده و نا ظاهر در پروفیل خاک وجود دارد. در کل کلاس ...
به خواندن ادامه دهید(پیشنهاد کاربران) [خُ] خاک و ماسه (در زبان عبری به ماسه خُل گویند؛ و با توجه به سابقۀ طولانی همزیستی بین ایرانیان و یهودیان، احتمال دارد وام واژه هایی این چنین . 25 فرهنگ ... واژهنامه آزاد ...
به خواندن ادامه دهیدجستوجوی «کل کل» در لغتنامههای دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.
به خواندن ادامه دهیدماسة. [ ماس ْ س َ ] (ع ص ) حاجة ماسة؛ یعنی حاجت سخت . (منتهی الارب ). حاجت سخت و مهم . (ناظم الاطباء). حاجت مهم . (از اقرب الموارد). || بینهم رحم ماسة؛ یعنی میان ایشان خویشی نزدیکی است .
به خواندن ادامه دهید[ س َ / س ِ ] (نف مرکب ) در ماسه زینده . (اصطلاح جانورشناسی ) جانوری که در ماسه زندگی کند. (فرهنگ فارسی معین ).
به خواندن ادامه دهید